بابا
خاک مالی
امروز هر چند روز سردی بود ولی از صبح حال تو خونه ماندن نداشتیم تا اینکه دم ظهر که غذا آماده شد زدیم به بیابون ظهر بود و سرد زیاد نبود. جا پهن کردیم و نشستیم و موقع غذا علیرضا که از قبل غذا خورده بود بهانه میگرفت که ما هم ولش کردیم به حال خودش که بعد از اتمام غذا این شد سرنوشت علیرضا. ...
سه چرخه
18 ماهگی و سخت ترین واکسن
امروز پسرکمون 18 ماهه شد و موقع واکسن واکسن های قبلی خیلی اذیت نشد ولی مث اینکه این یکی فرق میکنه هر چند به دستش زدند ولی بازم دستش ناراحته و تب کرده الان هم خوابیده چه خواب خوشی و به خاطر ناآرامی از هر ترفندی استفاده کردیم برای آروم کردنش از انواع فیلمها تا هنی سواری و... علیرضا در حال نشون دادن دست دردش عليرضاي بیحال اخیرا عاشق جوجو و عشقش به نوحه زینب زینب حاج سلیم ...
عاشورا
پاییز زمستونی
هر چند اولین بار نیست جای سرد زندگی میکنیم ولی ایندفعه انگار فرق میکنه ،یکی از سرد و خشکترین شهرهای کشور هستیم و موضوع خیلی جدیه چون هنوز اول پاییزه ما داریم یخ میزنیم انواع لباس گرم از جمله کلاه دستکش و تجهیزات زمستانی تهیه کرده ایم و آماده جنگ با ننه سرما. از الان شوفاژ ها را بکار انداخته ایم. هر چند تا حدودی در خونه محدود میشویم ولی این هم خودش تجربهای جدید و خاطره ای خوش خواهد شد. ...
نویسنده :
مامان خدیجه
9:35
بدون شرح
پسرخاله
وروجک
داشتم تو بلوار 22 بهمن رد میشدم چشمم افتاد به در زرد رنگی که روش نوشته بود خانه وروجک نا خداگاه کشیده شدم سمتش رفتم تو ودیدم 10 الی 12 بچه که یکی بدو بدو یکی سرسره یکی تاب یکی هم گریه میکردند و سه تا خاله مهربون که ازشون مراقبت میکرد تصمیم گرفتم علیرضا را بعضی اوقات یک ساعتی بیرمش تا سرگرم باشه هم بتونه با همسن سالای خودش بازی کنه امروز جلسه سومه که بردمش و هر جلسه یک ساعت و خدا را شکر به خوبی استقبال کرده علیرضا تا اینموقع یکسال و پنج ماه و نوزده روز سن دارد ...